ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است
ذکر تعجیل فرج رمز نجات بشر است
قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی....

 

به راستى زهرا عليهاالسلام آموزگار بيدارى و ظرافت است. و قتى رسول خدا صلى الله عليه و آله از دنيا رفت و وصى او را كنار نهادند، بلال به عنوان اعتراض ديگر اذان نگفت و هر چه به سراغش مى آمدند، امتناع مى كرد و عذر مى آورد. [من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص 184 و 194؛ بحارالانوار، ج 22، ص 142 (به نقل از من لا يحضره الفقيه).] او در ادامه ى اعتراض خود به شام تبعيد شد. [در سفينة البحار آمده است كه بال زير بار بيعت با ابوبكر نرفت از اين رو عمر او را به شام تبعيد كرد. «و روى ان بلالا ابى ان يبايع ابابكر و ان عمر اخذ بتلابيبه و قال... فقال عمر لا ابا لك لا تقوم معنا فارتحل الى الشام...» سفينة البحار، ج 1، صص 104] 105.. و در آنجا پيامبر را در خواب ديد كه از او شكايت مى كند كه چرا به زيارت من نمى آيى از اين رو براى زيارت پيامبر به مدينه آمد [اسدالغابة،ج 1،ص 185.] و با ورود او به مدينه زهرا عليهاالسلام از او خواست كه اذان بگويد، گفت: «بسيار مشتاقم كه صداى مؤذن پدرم را بشنوم».

بلال بر بالاى بام مسجد رفت. آواى گرم بلال در مدينه پيچيد. «الله اكبر». همه دست از كار كشيدند. هر كس دست ديگرى را مى كشيد و با شتاب به سوى مسجد مى آورد. همه حتى زنان و كودكان در بيرون مسجد جمع شدند. مدينه به يكباره تعطيل شد همه به طنين روح افزاى بلال گوش مى دادند و به دهان او چشم دوخته بودند. ناگاه به ياد ايام رسول صلى الله عليه و آله افتادند. فرياد هاى هاى گريه ها در مدينه پيچيد. مدينه كمتر اين گونه روزهايى به ياد داشت. همه از يكديگر سؤال مى كردند، چرا بلال اذان نمى گفت؟ چه شده به درخواست زهرا عليهاالسلام اذان مى گويد؟ چرا زهرا عليهاالسلام گريه مى كند؟ به يكديگر نگاه مى كردند، سپس سرها را به زير مى انداختند و از خود و بيعت شان با ابوبكر شرمشان مى آمد. زهرا عليهاالسلام هم همراه جماعت به اذان گوش داده و به ياد دوران پدر و غدير و... افتاده بود و هم چون باران مى باريد و اشك مى ريخت.

در فضاى مدينه پيچيد. «اشهد ان محمدا رسول الله». زهرا عليهاالسلام ديگر طاقت نياورد. فرياد و ناله اى زد و از حال رفت. آن چنان كه همه گمان كردند از دنيا رفته است. مردم فرياد برآوردند: بلال بس كن. دختر رسول الله صلى الله عليه و آله را كشتى!.

بلال اذان را نيمه رها كرد و ندانست كه چگونه خود را بر بالين زهرا عليهاالسلام رساند. زهرا عليهاالسلام را به هوش آوردند. درخواست اتمام اذان كرد. بلال گفت: از اين درگذريد كه بر جان شما نگرانم. با اصرار بلال، التماس و گريه هاى مردم، زهرا عليهاالسلام از خواسته خود درگذشت. [بحارالانوار، ج 43، ص 157؛ من لا يحضره الفقيه، صدوق، ج 1، ص 194؛ اسد الغابة، ج 1، ص 285 البته از نقل اسد الغابة حسنين عليهماالسلام از بلال خواستند كه اذان بگويد. و به نظر مى رسد داستان اذان بلال دو مرتبه اتفاق افتاده است يكى در زمان صديقه ى كبرى عليهاالسلام و به وسيله ى آن حضرت و ديگرى پس از شهادت آن حضرت و توسط حسنين عليهماالسلام. ر. ك: الحياة السياسة للامام الحسن عليه السلام، جعفر مرتضى عاملى، ص 100؛ قاموس الرجال، ج 3، ص 239.] يكبار ديگر نزديك بود كه كار تمام شود و غيرت ها بيدار شود.

اما افسوس...!

اين گريه ها مرا به ياد اشك هاى آن جماعتى مى اندازد كه در كربلا در بالاى بلندى جمع شده بودند و براى حسين عليه السلام و مصايب اهل بيت مى گريستند. به آنان گفتند: «چه جاى گريه است. به كمك حسين عليه السلام بشتابيد» و آنان بى اعتنا تنها به گريه قناعت مى كردند.

من به واقع درشگفتم از خمودگى و سستى آن جماعت. اگر چه باند كودتا و نفاق نفس شان را گرفته و با تبليغات دروغين و احاديث جعلى و ايجاد وحشت و ترور، رمق آنها را برده بود، اما اينها هيچ عذر و توجيهى براى سستى و ننگ ابدى شان نيست. اقدامات رسول صلى الله عليه و آله و گامهاى عميق و پيچيده ى زهرا عليهاالسلام جاى هيچ عذرى را باقى نمى گذارد. تنها اين مى ماند اين كه مردم به جاى دست بردن بر قبضه هاى شمشير، به گريه قناعت مى كردند شرمشان باد!.

نگرانى من هميشه اين بوده كه نكند من نيز همين گونه ام و به جاى دفاع از انقلاب و مكتب و ولايت، به اشكى قانع شده ام و به جاى سازندگى و تربيت، تنها به حرف قناعت كرده ام. الهى تو از ما بگذر. و ما را رها نكن تو بصيرتى ده تا در جايگاه عمل، به حرف بسنده نكنيم و فرقانى ده تا جايگاه هر يك را بازبشناسيم.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:









نوشته شده در تاریخ توسط فقیر
مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
By Ashoora.ir & Blog Skin